خاطرات جراحی فک

تجربه های خودم رو از جراحی ای که داشتم مینویسم...برای هرکسی که نیاز به این اطلاعات داره

خاطرات جراحی فک

تجربه های خودم رو از جراحی ای که داشتم مینویسم...برای هرکسی که نیاز به این اطلاعات داره

هشت روز بعد از جراحی

يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۲۳ ب.ظ

هفته ی پیش همین موقع من تو بیمارستان بودم و داشتم به این فکر میکردم که هفته ی بعد در چه حالی خواهم بود!

و خب...این حال الان من.. سیم ها و براکت هام رفته توی لپم از داخل... و همین باعث میشه خیلی راحت نتونم دهنم رو تکون بدم و باز کنم...

سعی کردم با دست کمی کمک کنم و خب موفق  شدم که دندون های آخرم رو حداقل ببینم...

بسته بودن دائم فکم حوصله م رو سر برده...پایین چونه م یکم گزگز میکنه و قلقلکم میده...

آب و آبمیوه و غذا ( همچنان آبکی بدون حتی یک ذره کوچیک) رو خییییلی راحت تر از قبل میتونم بخورم

فردا برای اولین ویزیت میرم پیش دکتر...نمیدونم قراره چی بشه و چیکار کنه... مثلا معجزه شه بگه قبل عاشورا بیا سیم هاتو باز کنم کش متحرک بذارم برات... کاش بشه خدایا گریه ورمم خیلی خیلی خوابیده... کم کم داره قیافه م معلوم میشه...

بخاطر جراحی فک بالام ، دماغم سربالا شده و کمی کوچیکتر به نظر میادکه به شدت از این جهت ذوق مرگم... نیمرخ دماغم هم فوق العاده شده

کلا بیشتر به فکر دماغمم تا فکم :))))

بعضی وقتا یهویی حس میکنم از گوشه دندون هام یه چیزایی وارد دهنم میشه... مامان میگه لخته ی خونه...اول خیلی اعصابم رو خورد میکرد... یک ساعت و نیم با یه لیوان آب سعی میکردم بیرون بیارمش... اما هیچی به هیچی...بعد سعی میکردم خب قورتش بدم( میدونم خیلی چندشه ولی لازمه بدونید حین جراحی فک و دماغم کلی خون قورت میدین و حواستون نیست پس عادی میشه) اما بازم نمیشد یعنی تا میومدم قورتش بدم تغییر مسیر میداد.... وضع اسف باری داشتم دیشب... انقدر باهاش ور رفتم نوک زبونم بی حس شد... در نهایت سعی کردم به چیز دیگه ای فکر کنم و خوابم برد...

صبحم هیچ خبری ازش نبود...اما امروز غروب دوباره خجالتی

وحشتناک استرس دارم برای فردا...سمت راستم رو نمیتونم باز کنم دندونامو ببینم... به محض اینکه یه ذره این وریش کنم فک بالام زیر دماغم میسوزه و از این میترسم فردا دکتر به زور بازش کنه :(((

امروز سعی کردم کتاب بخونم... ویترای انجام دادم کمی... توصیه : سعی کنید از وسایل الکترونیکی کمتر استفاده کنید... باعث سردردتون میشه ( هرچقدرم معتاد باشید مث من..بازم توی این دوران استفاده از وسایل الکترونیکی واقعا اذیت کننده س)

خوابالودگیم کمتر شده... و خواب رفتن دست و پام هم همینطور

خداروشکر انگار  اثر بیهوشی داره خارج میشه

دیگه اینکه همین... خداکنه فردا خوب بگذره :(

  • zeinab a.m

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی