خاطرات جراحی فک

تجربه های خودم رو از جراحی ای که داشتم مینویسم...برای هرکسی که نیاز به این اطلاعات داره

خاطرات جراحی فک

تجربه های خودم رو از جراحی ای که داشتم مینویسم...برای هرکسی که نیاز به این اطلاعات داره

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۴
مهر

امروز دقیقا 30 روز گذشته از جراحیم

یادم رفت بیام بنویسم این چند وقت

قبل عاشورا رفتم که سیم های فکم رو دربیاره شدیدا دلم نذری میخاست

قبول کرد و سیم هارو دراورد اما گفت بعد تعطیلات حتما برگرد

اون موقع هنوز فکم بی حس بود به سختی میتونستم حتی تکونش بدم... پنجشنبه که بازش کردم جمعه حس کردم یکم کج شد فکم ولی گفتم شاید بخاطر ورم و بی حسیه

برگشتم رفتم دکتر گفتش که اره چون زود بوده بازکردنش کج شده...ولی جابه جاش کرد و گفت دوباره برات با سیم میبندمش هفته بعد بیا کش میندازم برات

خلاصه سر جمع 3 هفته با سیم بسته بود

تا اینکه هفته پیش برام بازش کرد و بهم کش داد تا ببندم و حتی گفت هرچی دوست داری بخور ولی نرم باشه و گفت که جلو آینه هم با فکت بازی کن تکونش بده و اینا که دیگه به همین حالت خشک نشه

عرضم به حضورتون که... الان برنج و خورشت میتونم بخورم اما لهش میکنم ...چون نمیتونم هنوز بجوعم

و اینکه خودمم یکم میترسم دهنم رو زیاد باز کنم چون اون اخر درد میگیره

اما بگم از قیافم...عاااالی شده اینو هم خودم میگم هم همه کسایی که قیافه قبلم رو دیدن

واقعا عالی شده... دماغم یکمی سربالا شده و کوچیک تر دیده میشه... قوز کوچیکی که بالا دماغم داشت درست شده... گونه هام برجسته شده و صورتمم گرد... یکمی هم لپ دار شدم... رو حالت لبامم تاثیر گذاشته و بهتر شده

البته هنوز ارتودنسی رو دندونامه و خیلی نمیشه تشخیص داد حالت صورتم چجوریه

ولی درکل راضی ام

هنوزم هفته ای یک بار برای ویزیت و چک میرم پیش دکتر... و تا مدت ها این کار رو ادامه خواهم داد تا نتیجه رو بررسی کنه

دکترم هم خیلی راضیه و میگه عمل تمیزی بوده

دیگهههه... کش ها خیلی راحت تر از سیمن... راحت درمیان و حتی مانع حرف زدن هم نمیشه من با همون کش ها تو دانشگاه هم ارائه دادم

فک نکنم دیگه چیزی مونده باشه که بگم...

همین

۰۳
مهر

امروز دوشنبه 3 مهر 96

10 روز بعد از جراحی

برای اولین ویزیت بعد از عمل رفتم پیش دکتر...با دیدنم کلی ذوق کرد...انقدر که خودمم ذوق زده شدم... چشاش قلب قلبی شده بود از هیجان :))

میگفت فکت خیلی خوب شده...خودت چیزی حس میکنی؟

گفتم اره دماغم عالی شده...نیمرخم رو نگا کرد و تایید کرد... ازم چندتا عکس با گوشیش انداخت و گفت میخای عکسای حین جراحی تو ببینی؟

گفتم نه ممنون سکته میکنم :)))))))

رو هوا گفتم اقای دکتر فکم باید 3 هفته بسته بمونه؟

گفت چند روز شده الان؟ گفتم 10... گفت اگه اذیت میشی میتونم برات بازش کنم

منو میگییییی در پوست خود نمیگنجیدم...

گفتم که میشه قبل عاشورا برام باز کنین؟ میخام برم کرمانشاه حلیم بخورم...

خلاصه قرار شده که پنجشنبه برم برام بازش کنه...امیدوارم که عقب نیفته

از صبح که برگشتم تا الان هی سعی میکنم آروم آروم دهنم رو باز کنم ...در حدی که بتونم دندونای عقبم رو ببینم... که روز پنجشنبه اذیت نشم

اهان بخیه های روی لپم رو هم کشیدم... یه ذره جاش قرمزه امیدوارم که بعدا نمونه

وضع ورمم خیلی عالی شده اما فک بالام هنوز بیشتر از پایینه ورمش

مامان برام شلیل و سیب رو آب گرفت از صافی رد کرد....انصافا خیلی خوشمزه س

آب مرغ رو هم ریخت توی قرمه سبزی و از صافی رد کرد آب خورشت رو داد خوردم

اولین اقدامم بعد از باز کردن فک حلیم محلیه

دومی هم قطعا شله زرد ...وای دهنم آب افتاد

همین...

فعلا

۰۲
مهر

هفته ی پیش همین موقع من تو بیمارستان بودم و داشتم به این فکر میکردم که هفته ی بعد در چه حالی خواهم بود!

و خب...این حال الان من.. سیم ها و براکت هام رفته توی لپم از داخل... و همین باعث میشه خیلی راحت نتونم دهنم رو تکون بدم و باز کنم...

سعی کردم با دست کمی کمک کنم و خب موفق  شدم که دندون های آخرم رو حداقل ببینم...

بسته بودن دائم فکم حوصله م رو سر برده...پایین چونه م یکم گزگز میکنه و قلقلکم میده...

آب و آبمیوه و غذا ( همچنان آبکی بدون حتی یک ذره کوچیک) رو خییییلی راحت تر از قبل میتونم بخورم

فردا برای اولین ویزیت میرم پیش دکتر...نمیدونم قراره چی بشه و چیکار کنه... مثلا معجزه شه بگه قبل عاشورا بیا سیم هاتو باز کنم کش متحرک بذارم برات... کاش بشه خدایا گریه ورمم خیلی خیلی خوابیده... کم کم داره قیافه م معلوم میشه...

بخاطر جراحی فک بالام ، دماغم سربالا شده و کمی کوچیکتر به نظر میادکه به شدت از این جهت ذوق مرگم... نیمرخ دماغم هم فوق العاده شده

کلا بیشتر به فکر دماغمم تا فکم :))))

بعضی وقتا یهویی حس میکنم از گوشه دندون هام یه چیزایی وارد دهنم میشه... مامان میگه لخته ی خونه...اول خیلی اعصابم رو خورد میکرد... یک ساعت و نیم با یه لیوان آب سعی میکردم بیرون بیارمش... اما هیچی به هیچی...بعد سعی میکردم خب قورتش بدم( میدونم خیلی چندشه ولی لازمه بدونید حین جراحی فک و دماغم کلی خون قورت میدین و حواستون نیست پس عادی میشه) اما بازم نمیشد یعنی تا میومدم قورتش بدم تغییر مسیر میداد.... وضع اسف باری داشتم دیشب... انقدر باهاش ور رفتم نوک زبونم بی حس شد... در نهایت سعی کردم به چیز دیگه ای فکر کنم و خوابم برد...

صبحم هیچ خبری ازش نبود...اما امروز غروب دوباره خجالتی

وحشتناک استرس دارم برای فردا...سمت راستم رو نمیتونم باز کنم دندونامو ببینم... به محض اینکه یه ذره این وریش کنم فک بالام زیر دماغم میسوزه و از این میترسم فردا دکتر به زور بازش کنه :(((

امروز سعی کردم کتاب بخونم... ویترای انجام دادم کمی... توصیه : سعی کنید از وسایل الکترونیکی کمتر استفاده کنید... باعث سردردتون میشه ( هرچقدرم معتاد باشید مث من..بازم توی این دوران استفاده از وسایل الکترونیکی واقعا اذیت کننده س)

خوابالودگیم کمتر شده... و خواب رفتن دست و پام هم همینطور

خداروشکر انگار  اثر بیهوشی داره خارج میشه

دیگه اینکه همین... خداکنه فردا خوب بگذره :(